بیمه البرز نمایندگی ملاشاهی کد6595

زاهدان خیابان طالقانی جنب مخابرات روبرو امور مشترکین تلفن همراه

بیمه البرز نمایندگی ملاشاهی کد6595

زاهدان خیابان طالقانی جنب مخابرات روبرو امور مشترکین تلفن همراه

ایر فرانس

دقایقی قبل نخستین هواپیمای شرکت هواپیمایی ایرفرانس بعد از 8 سال در فرودگاه امام خمینی (ره) به زمین نشست.
به گزارش خبرنگار اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان؛ پس از قطع پروازهای شرکت ایر فرانس در سال 2008 میلادی این نخستین بار است که هواپیمای ای 330 این شرکت هواپیمایی وارد ایران شده است.
ورود ایر فرانس به ایران

سودی که از پرواز پاریس به تهران عاید ایرفرانس می شود، خبری خوش برای مسئولان این شرکت محسوب می شود اما این خبر با اعلام نارضایتی برخی از مهمانداران این شرکت برای رعایت قوانین ایران در مورد پوشش خود، همراه شده بود. این در حالی است که خدمه پروازهای پاریس- تهران پیشتر نیز قوانین ایران را در مورد حجاب اسلامی رعایت می کردند و این امر مساله جدید و بی سابقه ای نبوده است. 

ورود ایر فرانس به ایران

شرکت ایرفرانس سه نکته را در مورد لباس فرم خدمه خود برای پروازهای ایران، متذکر شده است؛
1. همه خطوط پروازی به ایران ملزم به رعایت قوانین این کشور هستند.
2.شرایط اجرای بند "ال 1121-2" مربوط به قانون کار فرانسه مبنی بر ممنوعیت اقدامی که مغایر آزادی های فردی باشد، در این مورد صدق نمی کند.
3.این قوانین پیش از توقف پروازهای این خط هوایی به تهران در سال 2008 میلادی، اجرا می شده است و بنابراین چیز جدیدی نیست.
گفتنی است در پرواز چند ساعت پیش این شرکت به ایران وزیر راه فرانسه، مدیر عامل شرکت ایرفرانس و مدیر عامل شرکت بویینگ از مسافران ویژه بودند.
تصویر زیر خدمه پرواز ایر فرانس را در حالی نشان میدهد که با حجاب به ایران آمده است.

ورود ایر فرانس به ایران


سوریان

♦ سوریان باز هم باخت

برنج

♦ هشدار نسبت به مصرف برنج‌های خارجی
مدیرکل ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز:

داستان

مى نویسند سلطانى بر سر سفره خود نشسته غذا مى خورد، مرغى از هوا آمد و میان سفره نشست و آن مرغ بریان کرده که جلو سلطان گذارده بودند برداشت و رفت، سلطان متغیر شد، با ارکان و لشکرش سوار شدند که آن مرغ را صید و شکار کنند. دنبال مرغ رفتند تا میان صحرا رسیدند، یک مرتبه دیدند آن مرغ پشت کوهى رفت، سلطان با وزراء و لشکرش بالاى کوه رفتند و دیدند پشت کوه مردى را به چهار میخ کشیدند و آن مرغ بر سر آن مرد نشسته و گوشت ها را با منقار و چنگال خود پاره مى کند و به دهان آن مرد مى گذارد تا وقتى که سیر شد، پس برخواست و رفت و منقارش را پر از آب کرد و آورد و در دهان آن مرد ریخت و پرواز کرد و رفت. سلطان با همراهانش بالاى سر آن مرد آمدند و دست و پایش را گشودند و از حالت او پرسیدند؟
گفت: من مرد تاجرى بودم، جمعى از دزدان بر سر من ریختند و مال التجاره و اموال مرا بردند و مرا به این حالت اینجا بستند، این مرغ روزى دو مرتبه به همین حالت مى آید، چیزى براى من مى آورد و مرا سیر مى کند و مى رود، پادشاه متنبه شد و ترک سلطنت کرد و رفت در گوشه اى مشغول عبادت شد، از دنیا رفت.

حدیث

وظیفه و تکلیف

روزی ملانصرالدین بدون دعوت رفت به مجلس جشنی.
یکی گفت: "جناب ملا! شما که دعوت نداشتی چرا آمدی؟"
ملانصرالدین جواب داد: "اگر صاحب خانه تکلیف خودش را نمی‌داند. من وظیفه‌ی خودم را می‌دانم و هیچ‌وقت از آن غافل نمی‌شوم."